دو معنای اصلی هویت، تمایز و تشابه مطلق است. جنکینز (1391: 5) هویت را اینگونه تعریف میکند: هویت ریشه در زبان لاتین و دو معنای اصلی دارد. اولین معنای آن مفهوم تشابه مطلق را بیان میکند؛ این با آن مشابه است. معنای دوم آن تمایز است که با مرور زمان سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. به این ترتیب، به مفهوم شباهت از دو زاویه مختلف راه مییابد. مفهوم هویت، همزمان میان افراد یا اشیاء دو نسبت محتمل برقرار میسازد؛ شباهت و تفاوت. هویت داشتن یعنی یگانه بودن، ولی از دو جنبه متفاوت: همانند دیگران بودن در طبقه خود و همانند خود بودن در گذر زمان.
مفهوم هویت در جامعهشناسی مفهومی چندبعدی است و میتوان به چند طریق درباره آن بحث کرد. به بیان کلی، هویت به درک و تلقی مردم از این که چه کسی هستند و چه چیزی برایشان معنادار است مربوط میشود. این درک و تلقی در پیوند با خصوصیات معینی شکل میگیرد که بر سایر منابع معنایی الویت دارند. جامعهشناسان اغلب از دو نوع هویت سخن میگویند: هویت اجتماعی و هویت شخصی. این شکلهای هویت فقط از نظر تحلیلی از هم جدا و متمایز میشوند اما در واقع پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
هویت اجتماعی به معنای ویژگیهایی است که از طرف دیگران به یک فرد نسبت داده میشود. این ویژگیها را میتوان نشانههایی تلقی کرد که نشان میدهند هر شخص معینی، اساساً چه کسی است. در عین حال، این ویژگیها شخص مذکور را به افراد دیگری مربوط میکند که همین خصوصیات و کیفیات را دارند. همچنین هویتهای اجتماعی بعد جمعی دارند. آنها مشخص میکنند که افراد چگونه و از چه نظر «شبیه» دیگران هستند. اگر هویتهای اجتماعی نشاندهنده شیوههای همسانی افراد با دیگران هستند، هویت شخصی، ما را بهعنوان افرادی جدا و مجزا از یکدیگر متمایز میکند. هویت شخصی به معنای رشد و تکوین شخصی است که از طریق آن ما معنای یگانه و منحصر بهفردی از خویشتنمان و مناسبتمان با جهان پیرامون خود خلق میکنیم (گیدنز، 1386: 46).
با توجه تعاریف صورت گرفته از هویت، میتوان نتیجه گرفت که هویت برساختهای اجتماعی است. کیفیتی ثابت یا ذاتی نیست، بلکه ساخته میشود و سپس در تعامل با دیگران تغییر میکند. دوم اینکه هویت توأم با احساس تعلق است. جزء ذاتی اینکه بدانیم چه کسی هستیم عضویت در گروه یا گروههای اجتماعی است که از اعضای شبیه به یکدیگر تشکیل شدهاند. سوم اینکه مسئله هویت به تفاوت ما با دیگران نیز مربوط میشود. بخشی از دانستن اینکه چه کسی هستیم دانستن این است که چه کسی نیستیم. چهارم، از آنجا که هویت اکتسابی است انعطافپذیر نیز هست و در برخی از جوامع انعطافپذیرتر از برخی دیگر است.
هویت در سطوح و ابعاد مختلف واکاوی شده است. هویت ملی، هویت دینی، هویت جهانی و مواردی از این قبیل. هنگامی که از هویت دینی سخن به میان میآید، در واقع به ابعاد کارکردی و عینی دین اشاره میشود. هویت دینی آن احساس خاصی است که پیروان یک دین را به یکدیگر پیوند میدهد و ایشان را در تعلقشان به یک هویت جمعی تعریف میکند (گزارش راهبردی، 1385: 14).
در واقع، هویت دینی به میزان شناخت فرد از تعلق و ارتباطش نسبت به دینی خاص و پیامدهای ارزشی مثبتی که فرد برای این تعلق و ارتباط قائل است و بالاخره احساسات خاص فرد نسبت به آن دین و نسبت به دیگرانی که مثل او رابطهای مشابه با آن دین دارند، تعریف شده است. به بیان دیگر هویت دینی عبارت است از: تعریف شخص از خود براساس داشتن تعلق نسبت به دینی خاص به همراه ملاحظات ارزشی و احساسی مترتب با آن.
هویت ملی را میتوان نوعی احساس تعلق به ملتی خاص دانست. ملتی
که نمادها، سنتها، مکانهای مقدس، آداب و رسوم، قهرمانان تاریخی و فرهنگ و
سرزمین معین دارد. هویت ملی یعنی احساس تعلق به گروهی از انسانها،
بهواسطه اشتراک داشتن در برخی عناصر فرهنگی و شبهفرهنگی (حاجیانی، 1388:
361). اسمیت هویت ملی را بازتولید و بازتغییر پایدار ارزشها، نمادها،
خاطرات، افسانهها و سنتها میداند که عناصر تمایزبخش هر ملتی هستند. هویت
ملی عبارت است از نوعی احساس تعلق فرهنگمحور، تمایزآفرین و تداومبخش به
یک ملت که دولت و گفتمانهای مسلط با بهرهبرداری از منابعی معین آنرا
بهوجود آورده و حفظ و تعریف میکند. وی اضافه میکند که هسته هویت ملی
تداوم و تمایز است. در جایی دیگر اشاره شده که هویت ملی فرایند پاسخگویی
آگاهانه یک ملت به پرسشهای پیرامون خود، گذشته، کیفیت، زمان تعلق، خاستگاه
اصلی، حوزه تمدنی، جایگاه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارزشهای مهم از هویت
تاریخی خود است .
هویت ملی از تعلق فرد به یک سرزمین و دولت ملی یا بهعبارتی به کشور خاصی سرچشمه میگیرد. بهبیان دیگر، هویت ملی به معنای احساس همبستگی با کل اعضای ساکن در یک چارچوب سرزمینی مشترک است. بهطوری که نسبت به موجودیت کل آن آگاهی و به آن احساس وفاداری دارند.